سلام
با امروز 3 روز که رفته...
نه زنگی ... نه اس ام اسی...نه تکی...
خیلی دلم بی قراری میکنه...
یکم امید دارم...که خدا کنه نا امید نشم...
ههههههههههههههههههییییییی
دلم خــــــــیــــــلـــــــــی گرفته...
امروز یکی زنگید خونمون حرف نزد....فکر کردم خودش...انقدر خوشحال شدم.... ولی بعد فهمیدم داداشم بود...
نمیدونین چه حال بدی پیدا کردم...انگار تمام دنیا رو سرم آوار شد... خیلی مسخرست نه؟
انگار یکی قلبمو تو دستش گرفته و هی فشار میده ...
دارم کم کم ... آهسته آهسته ... میمیرم ...
فقط واسه اون یه کم امیدی که دارم زندم...
خیلی سخته...
خدایا کمک کــــــــــــــــــــــــن ....
..................
12/11/89 20:12
موضوع مطلب :